نشست «ترویج علم، رسانه و فرهنگ» که دکتر یونس شکرخواه در آن با عنوان روزنامهنگاری و عمومیسازی علم سخنرانی کرد، روز 8اسفندماه1391 به همت انجمن ترویج علم ایران و انجمن ایرانی مطالعات جهان در سالن حنانه دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران برگزار شد.
اولین سخنران این نشست آقای دکتر یونس شکرخواه بودند که پیرامون “روزنامه نگاری و عمومی سازی علم “سخنرانی خود ایراد فرمودند. در زیر گزیده های از سخنان ایشان را ملاحظه می کنید:
ایشان با تأکید بر اینکه روزهای خوبی پیش روی روزنامهنگاری علمی نیست، خاطر نشان کرد: باید به این موضوع توجه کرد که وجود اپلیکیشنها، سایتهای اختصاصی متخصصان، دانشمندانی که به سوی عمومیسازی علم گام برداشتهاند و یا حتی گوشیهای هوشمندی که در هر لحظه از روز و در هرجا امکان انتشار و خوانش اخبار را برای همگان فراهم کردهاند، سهم روزنامهنگاری علمی رو به کاهش است.
به اعتقاد وی این کاهش سهم و یا حذف شدن در برخی عرصهها، به معنی از کارآیی بازماندن روزنامهنگاری علمی نیست اما اگر نقطه تماس این شاخه از روزنامهنگاری با مخاطب خود به صورت پیوسته در حال پایش نباشد، کارآیی آن نیز از بین خواهد رفت.
همه ما روزنامهنگاران خوب میدانیم که گام اول در انتشار خبر یعنی اطلاع دادن یک پدیده چیست؛ ما میتوانیم گام دوم یعنی ایجاد درک از پدیده را نیز به خوبی برداریم و در گام سوم مخاطب خود را کاملاً درگیر موضوع کنیم. اما من فکر میکنم که روزنامهنگاری علمی ما بین این سه سرگردان شده و هنوز در پله نخست ایستاده است.
با اشاره به اینکه برای خبرنگاران علمی، عالمان حوزه تجربی، منابع خوبی برای خبرها هستند، اظهار کرد: باید در این میان به چند سؤال جدی فکر کرد؛ اینکه این افراد همیشه تنها منبع خبر باقی میمانند و یا منتشرکننده آن نیز میشوند؛ روزنامهنگاری علمی ما به روزنامهنگاران علمینویس احتیاج دارد و یا به علمدانان روزنامهنگار؛ اینکه باید در این حوزه به صورت فردی کار کرد و یا یک پروژه گروهی داشت.
ایشان توضیح داد: در روزنامهنگاری علمی باید به خبر، پیامد آن، نهادهای مرتبط با آن و فرآیند شکلگیری توجه بسیاری کرد. البته کلیدیترین کار روزنامهنگار علمی، سادهسازی است که حقیقتاً کار مشکلی است. روزنامهنگار علمی میتواند برای سادهسازی از پسزمینه استفاده کند؛ در واقع روزنامهنگاری که از بکگراند استفاده نمیکند خطای بزرگی انجام داده است. همچنین روزنامه نگار میتواند برای سادهسازی، اتفاقات را از حالت محض و تعلیق دربیاورد و آن را در قالب یک فرآیند گزارش کند. مجلات علمی و سرویسهای علمی رسانهها با سردرگمی در انتخاب مخاطب نیز روبهرو هستند. برای آنها هنوز مشخص نیست که چه کسی قرار است مطالب آنها را بخواند و ضعف دیگر آنها این است که فضایی کاملاً مردانه دارند و کمتر برای زنان و کمسنوسالها برنامهریزی شدهاند.
مجلات علمی ما مخاطبان خود را همهچیزدان فرض میکنند؛ مثلا این که فلان اپلیکیشن به بازار آمده است و اگر نصب شود فلان اتفاق میافتد؛ گویی که مخاطب بدون شک باید بداند که اپلیکیشن چیست و حتماً هم طرز استفاده از آن را بلد است.
با تأکید بر اینکه دوره مخاطب انبوه برای رسانهها به سر آمده است، گفت: نباید به دنبال تیراژ بالا و یا تعداد کلیک بالا بود. رسانهها باید بپذیرند که ضرورتاً همه از آنها سرویس خبری نمیگیرند. ضمن اینکه باید شرایط استفاده از اینفوگراف، نیوزگراف و دیتاژورنالیسم را نیز برای خود ایجاد کنند که فرمتهای جدید اطلاعرسانی هستند و بسیار کارآیی دارند.
ایشان یادآور شد: من فکر میکنم که گاهی کنترل نقطه ارتباط با مخاطب فراموش میشود؛ روزنامه نگار تصور میکند که بعد از رسیدن به پیشخوان و یا آپلود شدن دیگر همهچیز تمام است. در حالی که میزان مخاطب، جنسیت آن، سن آن و یا ساعات مراجعه آن برای روزنامهنگاری علمی از بااهمیتترین مطالب است.
در پایان سخنان برای بیان موقعیت حساس روزنامهنگاری علمی مثالی بازگو کرد: گاهی روزنامهنگاری علمی میتواند داراییهای یک کشور را قربانی کند. به یاد دارم زمان بمباران اخبار با سوژه جنون گاوی، کمیته مجلس لردها در انگلستان تصور کرد که روزنامهها منشاء سوء تفاهم مردم شدهاند و پیشنهاد گفتوگوی مستقیم با مردم را مطرح کرد؛ این همان نکته خطرناک پیش روی ژورنالیسم علمی است.
از دیگر سخنرانان این نشست آقای دکتر نعمت الله فاضلی بودند که “پیرامون مناسبات علم و فرهنگ در ایران” سخن گفتند.
علم در این گفتمان نوعی شیوه سخن گفتن درباره پدیدههای اجتماعی و طبیعی است که در واقع یک نظام نشانهیی تولید میکند که میتواند در جامعه معنای واقعی خود را بیافریند.
وی معتقد است برخلاف علم که کلی و جهان شمول است، گفتمان علم به صورت کاملاً محلی و در چارچوب یک فرهنگ و تاریخ معین تعریف میشود؛ چنانچه در جامعه ایران نیز مناسبات با علم تحت تأثیر سه عامل علم جهانی، تاریخ و پیشینه ایرانیان و اقتضائات روز جامعه بوده است.
با اشاره به اینکه ایرانیان همواره مناسبات پر تنشی با علم داشتهاند، تصریح کرد: واقعیت تاریخی ما این است که علم مدرن در جامعه ایران هیچگاه مقبولیت و مطلوبیت نداشته است و مردم با نگرش به آن به عنوان امری زشت و نامبارک برخورد کردهاند؛ در واقع ناخودآگاه جمعی ما همواره در حال تلاش برای پرهیز از علم بوده است.
منظور ایشان از واژه فرهنگ، فرهنگ توده مردم، فرهنگ نظام انسانشناسانه است؛ یعنی ارزشها، نگرشها و بینشهای مردم که شیوه زندگی آنها را تعیین میکند.
با اشاره به این که نخستین برخورد جامعهی ایران با علم مدرن به زمان عباسمیرزا و اعزام دو ایرانی برای فراگیری علم به اروپا باز میگردد، اولین واکنش مردم به این پدیده مقاومت بود. موضوعی که حتی در میان سیاستمداران نیز دیده میشد و در نامهنگاریهای آنها به صورت مداوم تذکر داده میشد که دانشجویان ایرانی خارج از کشور تحت تأثیر فرهنگ مردم اروپا قرار نگیرند. مقاومت مردم تا حدی بود که وقتی نخستین پزشک مدرن تحصیلکرده در اروپا وارد کشور شد عباسمیرزا دستور داد تا کتابی درباره طب نوین بنویسند تا در آن تنها به این نکته اشاره شود که طب اروپایی و نوین کم ارزشتر از طب سنتی ایرانیان نیست. حتی در این دوره اطبای ایرانی کتابهایی در رد پزشکی فرنگی نوشتهاند. احتمالا دلیل این مقاومت این بوده است که مردم تصور میکردند علم مدرن با فرهنگ ملی، قومی و دینی ایرانیان همخوان نیست و علوم جدید را از بین برنده سنتهای قدیمی میدانستند. این مقاومت و بازدارندگی دربارهی زنان بیشتر دیده میشد چنانچه به شدت از حضور آنان در مکانهایی که در آنها از علم مدرن صحبت میشد مانند مدارس جلوگیری میکردند.ایرانیان در برابر علم مدرن با یک پارادوکس فرهنگی روبرو بودند نخست این که خود را محتاج این علوم میدانستند به این دلیل که علوم جدید میتوانستند بسیاری از مشکلات زندگی آنها مانند بیماریها را برطرف کنند اما از سوی دیگر این علوم را مغایر با ارزشهای خود میپنداشتند و در نهایت در برابر آن مقاومت میکردند. همین نگاه دارای پارادوکس باعث شد که برخورد ما با علم ابزار انگارانه باشد در واقع ما سعی میکردیم بخش عملی و فنی علم را به خاطر کمکی که به زندگی اجتماعی ما میکرد بیشتر از بخش محض آن جدی بگیریم. شاید به همین دلیل تا مدتها علوم پایه و علوم اجتماعی و انسانی در ایران مطرح نبود.
با اشاره به این که در دوران پهلوی اول برخورد سیاستمداران با علم و نوع نگاه مردم به آن تا حدودی تغییر کرد یادآور شد: در این دوره چالشی جدی بین فرهنگ و علم دیده نمیشد و در واقع علم توانست از یک مشروعیت سیاسی و نه اجتماعی و فرهنگی برخوردار شود. سیاستمداران در این دوره سعی کردند تنشهای سیاسی علم و حاکمیت ایران را به حداقل خود برسانند؛ هر چند که حاکمیت نمیتوانست بدون توجه به سنت نسبت به ترویج علم اقدام کند. اکنون اما وضعیت کاملا متفاوت شده است و نهاد علم از مقبولیت کافی برخوردار شده و به مثابه نشانه جایگاه خود را در نظام نشانه شناختی جامعه پیدا کرده است. زبان علم در واقع شیوه سخن گفتن مردم در مورد بهداشت، سلامتی، فعالیت شغلی، کسب درآمد، محیط زیست و هزاران مورد دیگر شده است.
این موضوع میتواند با چالشهایی نیز مواجه باشد چنانچه طبق آمار وزارت آموزش و پرورش هم اکنون 9 میلیون و 700 هزار نفر از جمعیت ایران بدون سواد هستند و 10 میلیون نیز کم سواد محسوب میشوند.با وجود چنین آماری مفاهیم مربوط به علم در جامعه در حال عمومی شدن است، در این میان یک طبقهی مولد و خلاق در جامعه در حال شکلگیری است که میتواند به کمک زبان نشانه شناختی مدرن یعنی هنر جدید و علم جدید تخیل کند و دنیا را با این زبان ترسیم کند. این گروه با تنشهایی نیز به دلیل وجود شکافهای فرهنگی در جامعه روبهرو هستند اما به طور کلی سواد علمی برای این طبقه خلاق در حال شکلگیری است؛ طبقهای که تبدیل به موتور محرک جامعه شدهاند.
یکی دیگر از سخنرانان این نشست سرکار خانم زهرا اجاق بودند که پیرامون “کارکرد مجلههای علمی عمومی” ارائه کردند. بررسی مجلات علمی عمومی در دورههای مختلف نشان میدهد که تمامی این مجلات به دنبال گرامیداشتن علم و ایجاد این تفکر در بین مردم بودهاند که علم راهحل خوبی برای مشکلات روزمره جامعه است. منظور از مجلات علمی عمومی در واقع مجلاتی هستند که مخاطب آنها عامه مردم است هرچند که هیچ گاه در ایران فهرستی از این مجلات وجود نداشته است. او در مطالعات خود معیارهایی برای انتخاب مجلههای علمی عمومی از جمله اذعان مجلهها به این موضوع، در برگرفتن طیف وسیعی از مخاطبان و اختصاص دو سوم محتوای آنها به علم را در نظر گرفته است.
طبق مطالعات این دانشجو به طور کلی حوزه پزشکی با 13.29 درصد، حوزه روانشناسی با 13.22 درصد، حوزه فناوری با 9.30 درصد، حوزه علوم جانوری با 7.35 درصد و حوزه نجوم با 4.8 درصد به ترتیب بیشترین موضوعات مجلات علمی عمومی را به خود اختصاص دادهاند. آغاز انتشار این گونه مجلهها از دوران قاجار، اظهار کرد: در آن زمان ساختار آموزشی علمی نظاممندی وجود نداشت و سیاستمداران توجه محتاطانهای به سواد و لزوم سوادآموزی داشتند؛ آنها معتقد بودند که گسترش سوادآموزی باید به گونهای باشد که ساختار جامعه را به هم نریزد. از پنج مجله علمی منتشره در زمان قاجار، چهار مجله در حوزه بهداشت و سلامت بودند که علت آن میتواند نخست وضعیت بهداشت و سلامت مردم جامعه و دوم قابلیت بالای کاربردی کردن و عمومی کردن این حوزه از علم باشد.با اشاره به اینکه علم به طور خاص مورد توجه سیاستگذاران در دوره پهلوی اول قرار داشت، درباره مجلات این دوره نیز توضیح داد: از چهار مجله علمی عمومی این دوره، دو مجله به حوزه پزشکی تعلق داشتند و سادهسازی مفاهیم، ترجمه متون علمی، بازنمایی فضای فرهنگی، فکری و اندیشهورزی ایرانی، بازنمایی فرهنگ حمایتگر علوم و بازنمایی موضوعات مرتبط با علم را پیش گرفته بودند. درباره دوره پهلوی دوم نیز گفت: در این دوره یک ساختار آموزشی عمومی شکل گرفت و در مجلههای علمی عمومی آن انتقال اطلاعات علمی روزآمد به حوزه عمومی، بازنمایی اجتماعی علم و بازنمایی سبک زندگی مدرن مورد توجه بود.سیاست بازنمایی مجلات علمی عمومی در دوران پس از انقلاب اسلامی نیز ترجمه، سادهسازی، بازنمایی فضای فرهنگی و اندیشه ورزی، بازنمایی موضوعات مرتبط با علم، توجه به مضامین دینی و سبک زندگی مدرن بوده است.